دل نوشته های روزمره و خاطرات سفر

۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

سفر به چابهار - آغاز سفر

سلامی به زیبائیهای تمام ایران
به اونجایی رسیدیم که ساعت 1 بامداد 18 بهمن حرکت کردیم و مقصد اول رو بم و بازدید از ارگ بم تعیین کردیم
بعد از 740 کیلومتر رانندگی و گذر از نیریز و سیرجان به بم رسیدیم(تو مسیر دوبار راننده تعویض کردیم و اون یکی استراحت)که بالاخره ساعت حدود 8 صبح به بم رسیدیم و پس از صرف صبحانه در یکی از پارک های بم حدود 9:30 صبح ورودی ارگ بم بودیم ...
ابهتی که از بیرون پنهان شده بود ...
تاریخی که در زلزله دی ماه 82 کاملا تخریب شده بود و مجدد بازسازی ...
تاریخی که نشون میداد ما ایرانی ها چگونه معمار بودیم از آغاز تا به حال ...
هر 5 تایی حرکت به سمت درب ورودی ...
چقدر زیبا بود ...
آرین بیشتر از من لذت میبرد ...
2 ساعت وقت گذاشتیم و تمامی نقاط ارگ رو بازدید کردیم ...
عکسهای سلفی و یادگاری دسته جمعی ...
واقعا چقدر محصور کننده بود ...
چقدر خوشحال بودم که مسیرمون رو از سمت کرمان کردیم و از فرصت استفاده کردیم و ارگ تاریخی بم رو هم به تجربیاتم اضافه کردم ...
آرین خیلی سوال پرسید و تا اونجایی که تونستم نسبت به تابلوهای راهنما بهش توضیح دادم ...
خسته شدیم ولی ارزششو داشت ...
عالی بود ...
روز اول سفر بسیار عالی شروع شده بود ...
بعد از دیدن تمامی زیباویهای ارگ بم کم کم مهیای رفتن شدیم به سمت ایرانشهر  ...
فاصله بم تا بزمان اولین شهر ورودی سیستان و بلوچستان 250 کیلومتر و اغراق نکرده باشم 170 کیلومتر فقط و فقط جاده و دریغ از یک آبادی ...
خیلی برایمان جالب بود این مسافت هیچ امکاناتی نیود و کاملا هیچ ...
بزمان چند لحظه ای ایستادیم و تجدید قوا کردیم برای ادامه حرکت
نکته : با توجه به اینکه بنزین اول رو حدودا سیرجان زدیم نیاز به بنزین مجدد داشتیم ولی متاسفانه پمپ بنزین بزمان با صف یک کیلومتری مواجه شدیم که اونجا یادم اومد ای داد و بیداد که کارت سوخت همراه خودم آورده باشم که خوشبختانه کارت سوخت همراهم بود و بدلیل شلوغی پمپ بنزین قید بنزین رو زدیم و ادامه حرکت به سمت ایرانشهر {اینو بگم سیستان و بلوچستان چیزی به اسم بنزین با کارت جایگاه وجود نداره و الزاما همه با کارت سهمیه بندی شده سوخت خودشان باید سوختگیری کنند)
100 کیلومتر مانده تا ایرانشهر ...
ساعت 4 عصر رسیدیم ایرانشهر و از آنجایی که هنوز ناهار نخورده بودیم ایستادیم و ناهاری که با خودمان برداشته بودیم وعده ناهار رو گذراندیم و من هم از فرصت استفاده کردم و پمپ بنزین باک ماشین رو پر کردم البته بماند که چند نفری بلوچ اصرار به استفاده از بنزین سهمیه کارت من داشتم ولی چون از 200 لیتر سهمیه که 45 لیترش رو استفاده کردم و باید در طول سفر پیش بینی بنزین رو میکردم به ناچار جواب رد دادم و همچنین بنزین نرخ آزاد 3000 بود !!!
140 کیلومتر مانده به روستای پارود ...
آفتاب کم کم غروب میکرد و ما همچنان در حال رانندگی ...
متاسفانه مسیر بسیار زیبای ایرانشهر به سرباز رو بخاطر تاریکی از دست دادیم و خیلی خیلی غصه دار این موضوع شدیم ...
بالاخره ساعت 7:30 شب رسیدیم پارود ................
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی صابری

سفر به چابهار-قسمت مقدمه

سلام

دوست دارم از آنجایی که به ایرانگردی علاقه زیادی دارم اولین پستم رو از خاطرات سفر به چابهار شروع کنم

مقدمه :

اواخر سال 86 و اوایل سال 87 در حالی که یه جوان 21 ساله بودم و چندماهی از شروع به کارم در شرکت خصوصی نگذشته بود که ماموریت کاری خوردم به چابهار و 6 ماه آشنایی کامل با بلوچستان ...

پائیز 97 : اواسط پائیز پیشنهاد سفر به چابهار رو با خانمم(نجاح) و پسرم(آرین)در میان گذاشتم و گفتم میخوام بعد از 11 سال دوباره برگردم چابهار و خاطرات قبلم رو زنده کنم

{ همیشه خاطرات چابهارم رو برا آرین (پسرم)تعریف میکردم و همیشه بهم میگفت بابا یه بار ما رو ببر چابهار (آرین پنج سال و نیم داره) }

با استقبال همسر و پسرم روبرو شدم ، ولی یه مشکل بزرگ وجود داشت و اونم فاصله 1300 کیلومتری شیراز به چابهار

یه بار پیشنهادم رو با یکی از دوستای خوبم(جعفر و خانومش زهرا) در میان گذاشتم و اونم بی برو و برگرد قبول کرد ...

البته اینو بگم برنامه ریزی کرده بودم اگر جور بشه تعطیلات بهمن بریم ...

گذشت تا اوایل بهمن و دیدم از جعفر خبری نشد ! منم کم کم بی خیال موضوع بودم چون رفتن 1300 کیلومتر با رانندگی خودم تنهایی میشه گفت غیرممکن بود اونم تعطیلات 5 روزه !

مجدد داشتم برنامه ریزی تعطیلات میکردم که خانوادگی مجدد به چابهار رای دادیم ... به جغفر زنگ زدم و گفتم خبریت نشد و جالب اینکه گفت من که اوکی هستم!! بماند که دیگه من چه چیزایی به جعفر گفتم  ... بالاخره تصمیم به رفتن شد و تاریخ 18 بهمن حرکت ...

جعفر و خانومش ظهر 17 بهمن از سمیرم حرکت کردن به سمت شیراز و مقرر شد بامداد حرکت کنیم

تا ظهر 17 بهمن تصمیم داشتیم از مسیر بندرعباس به سیتان و بلوچستان وارد بشیم که یه اتفاق مسیرمون رو عوض کرد ... بعد از 11 سال تونستم شماره یکی از دوستان خوب بلوچم رو پیدا کنم ولی روستای پارود از توابع شهرستان سرباز بود و علنا از چابهار تا اونجا 200 کیلومتر .. دوستم صباح اصرار که از کرمان وارد بشو و یه شب مهمونشان باشیم ... ظهر چهارشنبه این پیشنهاد رو با خانوم خودم و جعفر مطرح کردم و اونا هم موافقت کردن و برنامه ریزی چند روزه من برای مسیر بندرعباس همه به هم ریخت ...

تصمیم مسیر کرمان و ایرانشهر و پارود و سپس چابهار ...

شب ساعت 8 شام خوردیم و خیلی عجیب که من خوابم برد

ساعت 12 شب یکباره از خواب پریدم و دیدم همه خوابن !!!! سریع بیدار باش زدم و همه رو بیدار کردم و گفتم حرکت ...

نکته : اصولا من قبل از سفر تمام شهرهای مسیر رو رصد میکنم و تمامی جاهای دیدنی رو یادداشت میکنم و هتل و همه چیز رو اوکی کینم که متاسفانه با توجه به شلوغی بسیار زیاد چابهار هیچ هتلی گیرمون نیومد و تصمیم شد برا احتیاط چادر ببریم و اونجا اتاق اجاره کنیم ...

تا تمامی وسایل رو گذاشتیم داخل ماشین ساعت 1 بامداد 18 بهمن حرکت کردیم به سمت نیریز و سیرجان و بم ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتبی صابری